تاثیر روابط واشنگتن-کاراکاس بر روابط ایران و ونزوئلا
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۱۱۳۸۲
ونزوئلا یکی از مهمترین کشورهای منطقه آمریکای لاتین است که از سال ۱۹۹۸ و با روی کار آمدن هوگو چاوز به عنوان رئیس جمهور رویکرد خود را بر خروج از مدار آمریکا در آمریکای لاتین و دستیابی به رشد اقتصادی بر مبنای فروش نفت (دیپلماسی نفتی) سامان داد.
ونزوئلا در این دوره در پی گسترش روابط با ایران، چین و روسیه برآمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نیکلاس مادورو رئیس جمهور ونزوئلا در سال ۲۰۲۱ اعلام کرد که خواستار کاهش تنش با آمریکا است و تلاش میکند تا با دولت بایدن برای کاهش تنش دیپلماتیک و تجاری در چارچوب احترام متقابل مذاکره کند. این سیاست نهایتاً به کاهش اندک تحریمهای آمریکا منجر شد و برخی شرکتهای نفتی آمریکایی اجازه فعالیت در صنعت نفت ونزوئلا را یافتند. در این شرایط نکته قابل توجه چرخش ونزوئلا به سمت آمریکا و تأثیر آن در روابط این کشور با ایران است.
روابط ایران و ونزوئلا
روابط ایران و ونزوئلا از سال ۲۰۰۵ با روی کار آمدن محمود احمدینژاد گسترش یافت. حاکمان جدید آمریکای لاتین به دلیل سالها تجربه استعمار غرب از وجه ضداستکباری بالایی مشابه ماهیت انقلاب اسلامی برخوردار هستند. همچنین افزایش فشارهای آمریکا سیاستگذاران ایران را به این باور رساند که آمریکای لاتین به دلیل حضور فعال در مجامع بینالمللی، قرارگیری در مجاورت آمریکا، بازارهای صادراتی، منابع طبیعی بالا و فرصت سرمایهگذاری میتواند منبع مناسبی برای بسط فعالیت دیپلماتیک و اقتصادی ایران باشد.
روابط ایران و ونزوئلا نیز از منظرهای بالا قابل ادراک است. اطلاق عناوینی مانند «برادر» توسط رؤسای جمهور دو کشور، حمایت ونزوئلا از حق هستهای ایران، سرمایهگذاری هنگفت ایران در پروژههای ونزوئلا، برقراری خط هواپیمایی تهران - دمشق – کاراکاس، حذف روادید برای اتباع ایرانی و اظهارات روسای جمهور دو کشور در مورد مناسبات مشترک همگی به بسط روابط منجر شد.
روابط ایران و ونزوئلا در دوره اول روحانی به دلیل اولویت توافق هستهای برای دولت پیشرفت چندانی نیافت، اما پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، دولت مجدداً به سوی گسترش روابط با کاراکاس حرکت کرد. ایران در می ۲۰۲۰ با ارسال پنج نفتکش با ظرفیت حدود ۶۰ میلیون گالن بنزین تصفیه شده به کاراکاس، در تلاش برای به چالش کشیدن تحریمهای آمریکا علیه ونزوئلا برآمد. صادرات غیرنفتی ایران به ونزوئلا در بازه مارس ۲۰۲۲ تا مارس ۲۰۲۳ به ۱۱۸ میلیون دلار رسید. در عین حال مهمترین رویداد بین دو کشور در دوره جدید امضای توافق راهبردی همکاریهای بیست ساله بین دو کشور در سفر نیکلاس مادورو به ایران در سال ۲۰۲۲ بود.
سیاست تحریمی آمریکا علیه ونزوئلا
روابط بین ونزوئلا و ایالات متحده در دو دهه گذشته همراه با چالشها و نوسانهایی همراه بوده است. در سال ۲۰۰۷ هم زمان با اوج قدرت چاوز در ونزوئلا ملی شدن صنعت نفت در این کشور منجر به خروج شرکت آمریکایی اکسون موبیل از این کشور شد. این شرکت به وسیله شکایتهایی در کشورهای انگلیس، هلند و آمریکا موفق به مسدودسازی ۱۲ میلیارد دلار از داراییهای شرکت نفت دولتی ونزوئلا شد.
نکته قابل توجه این است که در این دوره تجارت با ایالات متحده حدود ۵۰ درصد کل تجارت ونزوئلا را تشکیل میداد. روابط تجاری و سرمایهگذاری و همچنین همکاری در مبارزه با تولید و ترانزیت مواد مخدر از جنبههای همکاری دو کشور در طول این سالها بوده است.
مهمترین جنبه چالشبرانگیز روابط بین واشنگتن و کاراکاس در حوزه اقتصاد است. آمریکا از سال ۲۰۱۷ بیش از ۳۵۰ تحریم مرتبط با ونزوئلا را بر اساس دستورات اجرایی مختلف تعیین کرد. در آگوست ۲۰۱۹ ترامپ رئیس جمهور آمریکا دستور مسدودسازی کلیه اموال و منافع دولت ونزوئلا در ایالات متحده را صادر نمود. آمریکا همچنین تحریمهای گستردهای را علیه دولت مادورو پس از انتخاب به عنوان رئیس جمهور ونزوئلا به دلیل فساد گسترده، سوء مدیریت اقتصادی، تصاحب غیردموکراتیک قدرت و نقض هنجارهای بینالمللی حقوق بشر اعمال کرده است. آمریکا همچنین در ۱۲ مارس ۲۰۱۹ عملیات سفارت خود را در کاراکاس به حالت تعلیق درآورد.
با این حال همزمان با سیاستهای اقتصادی جدید دولت ونزوئلا از سال ۲۰۲۱، تغییرات در سیاست خارجی نیز در دستور کار قرار گرفت. دولت مادورو در کنار سیاستهای کاهش کنترل ارز، کاهش محدودیت واردات و تشویق غیررسمی دلاریسازی مبادلات، سعی کرد با کاهش تنش با آمریکا در راستای کاهش فشار تحریمها و افزایش صادرات نفت گام بردارد. مادورو در ژوئن ۲۰۲۱ اظهار کرد که ونزوئلا انتظار دارد آمریکا سیاست تحریمهای خود را که سالهاست ادامه دارد، کاهش دهد: «زمان آن رسیده که یک معامله انجام شود. ونزوئلا به سرزمین فرصتها تبدیل خواهد شد. از سرمایهگذاران آمریکایی دعوت میکنم که عقب نمانند. امیدوارم بتوانیم راهی برای عادیسازی روابط میان دو کشور پیدا کنیم.»
بهرهگیری مادورو از توان داخلی و تحول ساختاری
بعد از آغاز عملیات ویژه روسیه در اوکراین و کاهش در صادرات نفت در بازارهای جهانی انرژی، دولت بایدن تصمیم گرفت در ازای ادامه گفتگو بین رئیس جمهور نیکلاس مادورو و مخالفان داخلی، تحریمهای ونزوئلا را کاهش دهد. لغو تحریمها به شرکت نفتی شورون آمریکا اجازه داد تا همکاری خود با دولت ونزوئلا را در مورد شرایط مجوز و فعالیت با شرکت نفت دولتی ونزوئلا از سر بگیرد. در همین راستا مقامات آمریکا در مارس ۲۰۲۲ با سفر به ونزوئلا، تلاش مضاعفی را برای منزوی کردن روسیه در پی حمله به اوکراین آغاز کردند. نتیجه ملموس این دیدار تلاش آمریکا برای دوری مادورو از پوتین و آزادی دو زندانی آمریکایی در ونزوئلا بود.
در واقع آمریکا تلاش کرد در عوض افزایش محدودیتها علیه صنعت انرژی روسیه که قیمت جهان انرژی را افزایش داد، ونزوئلا را وارد بازار انرژی کند. از سوی دیگر بخش بزرگی از تحریمهای آمریکا علیه ونزوئلا به دلیل موضوع منازعه داخلی بین دولت مادورو و گوایدو رهبر مخالفان از سال ۲۰۱۸ بود. توافق مادرو با مخالفان در نوامبر ۲۰۲۲ موجب شد تا سه میلیارد دلار از منابع بلوکه شده این کشور را آزاد و زیر نظر سازمان ملل در داخل ونزوئلا برای استفاده در امور بهداشت و غذا قرار دهد. در واقع مادرو به عنوان کشور دارنده بزرگترین منابع نفتی در جهان توانست توان خود را به رخ آمریکا بکشد و در یک معادله برد – برد با آمریکا قرار گیرد.
استمرار روابط ونزوئلا و ایران
به رغم تلاشهای ونزوئلا برای کاهش سطح تنش با آمریکا، با این حال روابط این کشور با ایران همچنان استمرار خواهد داشت. به طور کلی رویکرد جدید مادورو در سیاست خارجی حاکی از چندجانبهگرایی در سطح کلان است؛ که میتوان قابلیت هم زمان ارتباط با ایران و کاهش تنش با آمریکا را در اختیار کاراکاس قرار دهد. نخستین دلیل این موضوع توافق راهبردی بیست ساله دو کشور در سال ۲۰۲۲ است که فرصت استمرار روابط را مهیا میکند. موضوع بعدی اعتقاد دولت سوسیالیستی دولت ونزوئلا به تلاش دولت آمریکا برای باقی ماندن در راس هرم قدرت جهانی است. مادورو در سفر می ۲۰۲۲ به ایران در این مورد اظهار کرد: «جنگ در اوکراین، فقط یک جنگ نظامی داخلی نیست، بلکه یک جنگ جهانی و اقتصادی و دارای اثرات سیاسی و دیپلماتیک است. تنها چیزی که نخبگان آمریکا و اروپا میبینند، حرص و ولع این کشورها برای انتقامگیری از روسیه است.»
این موضوع در سخنرانی اخیر ایوان گیل وزیر امور خارجه ونزوئلا در مجمع عمومی سازمان ملل و ارائه طرح چندجانبهگرایی فراگیر و لزوم چندقطبی کردن جهان برای مقابله با چالشهای جهانی بروز یافت. گیل در سخنرانی خود ضمن تاکید بر اصلاح سازمان ملل برای تبدیل آن به یک نهاد دموکراتیک که همه اعضا در آن نظر داشته باشند، لزوم اصلاحات شورای امنیت برای اصلاح عدم تعادلهای تاریخی را یادآور شد و گفت: «بحرانهای کنونی رهبری جهانی از جمله در سازمان ملل، همراه با قطبی شدن جهان، تهدیدی برای تحکیم ذهنیت جنگ سرد در روابط بینالملل است. تحریمها نقض گسترده حقوق بشر برای میلیونها نفر است و توسط کسانی اعمال میشود که خود را مدافعان حقوق بشر معرفی میکنند.» او همچنین پیشنهاد ایجاد منطقه عاری از اقدامات اجباری یکجانبه را ارائه داد که در آن کشورها میتوانند تراکنشهای مالی و پرداختهای بین بانکی را بدون خطرات موانع خودسرانه قدرتهای غربی انجام دهند
نتیجه
مادورو رئیس جمهور ونزوئلا برای مقابله با بحران اقتصادی و ابرتورم در اقتصاد این کشور، از سال ۲۰۲۱ در قالب یک رویکرد چندجانبه به دنبال مذاکره با مخالفان داخلی و بهرهگیری از فرصت جنگ اوکراین برآمد و تمایل خود را در کاهش تنش با آمریکا اعلام کرده است. در عین حال این موضوع را نمیتوان به عنوان تحولی راهبردی در روابط کاراکاس – تهران در نظر گرفت. چه اینکه از یک طرف علقههای ضداستعماری و تلاش برای ایجاد جهان چندقطبی در مقابله با نقش آمریکا، همچنان بر سیاست خارجی این کشور حاکم است. از طرف دیگر نیز آمریکا بخش اندکی از تحریمهای این کشور را تعلیق کرده است.
منبع: مهر
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: واشنگتن دیپلماتیک روابط تجاری روابط ایران و ونزوئلا کاهش تنش با آمریکا آمریکای لاتین دولت ونزوئلا سیاست خارجی سازمان ملل رئیس جمهور دو کشور تحریم ها کشور ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۱۱۳۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۰ شکاف بزرگ در روابط رژیمصهیونیستی با غرب طی جنگ طوفان الاقصی
رژیمصهیونیستی فرزند دور از وطن و دوستداشتنی غرب است. علیرغم فاصله زیاد و دشواریها، اروپا و آمریکا این فرزند را با وجود مشکلاتی که از بدو تولد داشته، با تنفس مصنوعی زنده نگه داشتهاند. این ولد چموش، اما امروز که از نفس افتاده بهدنبال قربانی کردن منافع اولاد و صاحبان خود است. نتانیاهو برای آنکه خود و همسرش مدت بیشتری از مواهب نخستوزیری بهره ببرند قصد دارد با اجرای برنامههایی هزاران سرباز غربی را در منطقه طعمه مرگ کرده و داراییهای این مجموعه را در سراسر جهان در معرض خطر قرار دهد.
آنچه نتانیاهو را برای اجرای این نقشهها و مانورهای سیاسی توانمند ساخته است، ارتباطات و قدرت گسترده لابی صهیونیستی در جهان است. با این وجود لابی صهیونیسم در جهان همانند سابق قدرتمند نیست. در درون این لابی منافع متعارضی بروز کردهاند بهگونهای که امروزه بخش قدرتمندی از این لابی سیاستهای نتانیاهو را برخلاف حیاتیترین عناصر زندگی و حیات خود میدانند. جنایتهای دولت رژیم در غزه باعث شده تا یهودیان در غرب از هر سو با تهدید مواجه شوند.
یهودیستیزی نهادینه در غرب، مسلمانان و گروههای لیبرال همه و همه به معضلی برای یهودیان غربنشین تبدیل شده و آنها را به اجرای مانورهایی برای رهایی از معضلات کشانده که شامل اعلام ضدیت علنی به اقدامات رژیم میشود. لابیصهیونیستی در مناطق دیگر جهان نیز از نفس افتاده است. دولت روسیه و چین طی ماههای اخیر روی خوشی به رژیم نشان نداده و در برهههایی ناخوشیهایی را به تلآویو تحمیل کردهاند. از داخل فلسطین اشغالی تا خارج، از شرق تا غرب و از دوست تا دشمن وضعیت برای رژیم درحال وخامت است.
در روزهای اخیر رسانههای مشهور جهان از احتمال تحت تعقیب قرار گرفتن رهبران سیاسی و نظامی رژیم توسط دادگاه لاهه بهدلیل جنایتهایشان خبر دادهاند. بهطور آشکاری این دادگاه تحت تاثیر محور مقاومت، چین، روسیه، مسلمانان و عربها نیست. این اتفاق اگر رخ دهد نشان میدهد بخش مهمی از غرب نهتنها قصد دارد ترمز نتانیاهو را بکشد بلکه او را بسزای برخی از اقدامات خودسرانهاش که برای غرب گران تمام شدهاند، برساند. در ادامه این گزارش به ۱۰ شکاف بزرگی که در روابط رژیم با غرب طی جنگ طوفان الاقصی شکل گرفته پرداخته شده است.
۱. اختلاف با نهادهای اصلی آمریکا
نهادهای اصیل و ساختارهای دولت عمیق آمریکا با صهیونیستها به مشکل خوردهاند. این موضوع شواهد متعددی دارد که به رسانهها راه یافتهاند. گزارش برخی از رسانههای آمریکایی درباره بروز مخالفتهایی در وزارت دفاع، ستاد ارتش و سازمانهای اطلاعاتی با سیاست حمایتی دولت بایدن در رابطه با رژیم در همین راستا قابل ارزیابی هستند. به نظر میرسد ورود و پررنگ شدن نقش ویلیام برنز رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به سیا در روند تحولات فلسطین اشغالی و منطقه قابل تامل است.
او نیز همانند دیگر مقامات آمریکایی به رژیمصهیونیستی به چشم یک دارایی استراتژیک برای واشنگتن نگاه میکند، اما در فعالیتهایش کمتر بر اثر فعالیت لابیهای صهیونیستی منحرف میشود. شاید رژیم قسمتی از ضلع سیاست مهار ایران باشد که آمریکا پیگیری میکند و از این رو سیاستهای دولت عمیق واشنگتن ضد تهران تند باشد، اما درهرحال حذف عنصر منحرفسازی مثل رژیم میتواند به درک بهتر حقایق کمک کند. امروز ساختارهای آمریکایی بهتر با اقدامات انحرافساز رژیم آشنا شده و دریافتهاند تلآویو میتواند واشنگتن را به ناکجاآباد بکشاند. به زعم عدهای در واشنگتن روبهرو شدن آمریکا با واقعیتها میتواند منافع آمریکا را تامین کند حتی اگر به زیان رژیم تمام شود.
۲. اختلاف با احزاب لیبرال دموکرات
رهبران احزاب لیبرال دموکرات غرب مانند حزب دموکرات فقط برای رای آوردن نیستند بلکه قصد دارند با ایفای نقش در مدیریت جوامع، جایگاه و حضور خود در ساختار قدرت را حفظ کنند. حزب دموکرات آمریکا ایجاد شده و باقی مانده است؛ زیرا میتواند بخشی از مردم و افکار نخبگان را مدیریت کند. اگر عدهای بتوانند از زیر چتر حزب دموکرات خارج شوند، از اهمیت این حزب در ساختار آمریکا کاسته میشود. اگر حزب دموکرات بر علیه آزادیهای مدنی مانند حق اعتراض فعال شود، این مساله ضمن خروج برخی از چتر حزب، دموکراتها را برای مدتی در مناسبات درونحزبی نیز دچار مشکل خواهد کرد.
تعدادی از جناحها و افراد قابل اعتنا در داخل حزب دموکرات مدتهاست سیاستی انتقادی علیه رژیم و دولت نتانیاهو داشتهاند. این گروه امروزه نیز از فروافتادن حزب دموکرات به حمایت کامل از رژیم خودداری میکنند؛ آن هم درحالیکه حزب به شدت تحت تاثیر صهیونیستها قرار دارد. مجموعه این مسائل باعث شده تا جو بایدن نیز از جانبداری کامل از صهیونیستها در جریان خیزش نهاد دانشگاه در آمریکا علیه رژیم خودداری کند. دیگر دموکراتها نیز با ایده جمهوریخواهان برای استفاده از گارد ملی برای برخورد با جریان دانشجویی ضد نتانیاهو خودداری کردهاند. افرادی مانند فرماندار ایالت نیویورک و سناتور تیم کین از میان دموکراتها استفاده از گارد ملی را رد کردهاند.
۳. درگیری با یهودیان لیبرال غربنشین
به «آلبرت انیشتین» پیشنهاد شده بود پس از تاسیس رژیمصهیونیستی رئیس این رژیم شود. حضور او به دلیل تبار اشکنازی، آلمانی بودن و بیشتر از آن اعتباری که در آمریکا و جهان داشت میتوانست برای تلآویو بسیار سودمند باشد. او، اما استاد ماند و فعالیت دانشگاهی در آمریکا را ترجیح داد؛ زیرا آن را برای جایگاه و منافع خود بهتر میدانست. این رد کردن ریشه در یک روند داشت. پس از بروز بحران در اروپا علیه یهودیان، آنهایی که توانمندتر بودند راهی آمریکا و بخشهای فرومانده به فلسطین کوچانده شدند. میان یهودیان غربنشین و شهرکنشین برای مدتها شکاف بحرانسازی وجود نداشته است.
یهودیان لیبرال ارتباطات جمعیتی و اقتصادی مناسبی با ساکنان سرزمینهای اشغالی داشته و از مزایای رژیم بهره میبردند. امروز، اما آنها با تلآویو دچار مشکل شدهاند. جنایتهای رژیم به اسم «دولت یهود» باعث شده در غرب عدهای به این فکر فروروند که شاید برخورد دولتها و جوامع اروپایی با یهودیان در گذشته کار درستی بوده و باید تداوم یابد. نتیجه این تحول در غرب رشد مجدد «یهودیستیزی» است که میتواند زندگی و فعالیت یهودیان غربنشین را با مشکل مواجه سازد. از این رو خود آنان نیز در فاصلهگذاری با رژیم به صف اعتراضات ضد جنگی که علیه نتانیاهو برپا میشود پیوستهاند.
۴. فعال شدن راستگرایان علیه یهودیان غربی
راستگرایان و بیشتر از آن شاخه تندرو آنها میانه خوبی با یهودیان ندارند. آنها اگرچه روی خوشی به رژیم نشان میدهند، اما در داخل مجموعه غرب با یهودیان درگیرند. به همین دلیل یهودیانی که در اروپا و آمریکا زندگی میکنند بیشتر جذب جناحهای لیبرال و ترقیخواه میشوند. در آمریکا یهودیان اغلب طرفدار حزب دموکرات هستند و در انتخابات ریاستجمهوری در الگویی ثابت سه پنجم آنها به نامزد دموکرات رای میدهند.
در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۲، ۷۷ درصد آنها به بایدن رای دادند. راستگرایان که در آمریکا با حزب جمهوریخواه و در قالب تندتر خود به شکل راست افراطی در جریان ترامپیسم قابل مشاهده است در داخل جغرافیای غرب با یهودیان مشکل دارند، اما در خارج از جغرافیای غرب به ویژه داخل فلسطین با آنها همسو هستند. به طور ویژهای از نگاه راستگرایان افراطی اروپا که نظرات تندتری نسبت به همتایان آمریکایی درباره یهودیان دارند، یهودیان در غرب مشکلسازند و باید جایی برای مهاجرت و جذب یهودیان وجود داشته باشد که همان رژیم است. از این رو به شدت از موجودیت رژیم حمایت میکنند تا یهودیان ساکنشده در فلسطین اشغالی مجبور نشوند به آنجا بازگردند. این گروه از رهگذر جنگ غزه درحال احیای ضدیت با یهودیان است.
۵. زد و خورد با مهاجران در غرب
به دلیل وجود جریان دائمی از مهاجرت در جهان و زمانبر بودن فرآیند سلطه بر جغرافیای مقصد و یا ادغام در قوم حاکم بر مقصد، «مهاجران» اغلب بخش مهمی در هر منطقه هستند. غرب نیز به دلیل استعمارگری و تامین نیروی کار از این جوامع و برخی تحولات دیگر میزبان جمعیتهای بزرگی از مهاجران است. در غرب و به طور ویژه اروپا مهاجران در قالبهای عمدهای مانند آفریقاییها، هندیتباران و آسیاییها دستهبندی میشوند که مسلمانان در تمام آنها جایگاه ویژهای دارند. در جمعیتهای آفریقاییتبار و به طور خاص شمالیها مانند تونس و الجزایر جمعیت مسلمان زیادی در غرب وجود دارد. در میان بخش موسع هندیتباران که شامل کشورهای حوزه هندوستان مانند هند، پاکستان و بنگلادش میشود نیز مسلمانان فراوانند. در میان آسیاییتباران که بیشتر به شرق این قاره اطلاق میشود، اندونزیاییها و مالزیاییها مسلمان هستند. علاوه بر این اقوام، گروههای دیگری مانند ترکیهایها نیز حضور قابل توجهی در غرب و در کشوری مانند آلمان دارند. جنایتهای رژیم باعث شده تا این جمعیتهای مسلمان در غرب حول ضدیت با تلآویو و کشتارهایش فعال و همگرا شوند.
۶. بحران تسویهحساب
اقدامات رژیمصهیونیستی غرب را با بحران تسویهحساب روبهرو کرده است. با توجه به اینکه تحرکات رژیم علیه بسیاری از دولتها، ملتها و اقوام است، آنها هرکدام در هر نطقهای که حضور دارند از داراییهای خود برای ضربه به تلآویو استفاده میکنند. برای همین نه بحران بلکه بحرانهای تسویهحساب در سایه اقدامات دولت نتانیاهو غرب را فراگرفته است. تسویهحساب مسلمانان و عربها با رژیم در غرب، تسویهحساب یهودیان لیبرال با یهودیان راستگرای مستقر در تلآویو، تسویهحساب قدرتهای شرقی با رژیم و حتی احتمال تسویهحساب برخی از راستگرایان افراطی با یهودیان، جزئی از بحران کلی تسویهحسابی هستند که اقدامات نتانیاهو باعث بروز آنها در غرب شده است. هرکدام از این بحرانها خود شاخههای مختلفی دارند و در هر نقطه از غرب و با توجه به برهههای زمانی متفاوت، اشکالی از ظهور و بروز را نشان میدهند. استعفای مقامات عرب دولت بایدن مانند استعفای اخیر «هاله غریط» سخنگوی عربزبان وزارت خارجه آمریکا در همین راستا صورت گرفته است. پیش از او نیز «طارق حبش» یکی از مقامات ارشد وزارت آموزشو پرورش آمریکایی که فلسطینیتبار بود نیز از سمت خود استعفا داده بود؛ تسویهحسابهایی عربی در سطح دولت و حزب دموکرات با صهیونیستها.
۷. دفاع صاحب از نایب
تئودور هرتزل، یکی از بنیانگذاران صهیونیسم در کتاب «دولت یهود» خود استدلال کرده بود در صورت تشکیل دولت یهود در فلسطین این دولت قلعه اروپا در برابر آسیا خواهد بود. غرب قصد داشت به هرشکل که شده از شر یهودیان خلاص شود. آنها برای مدتی قصد داشتند یهودیان را به اوگاندا در جنوب آفریقا یا آرژانتین در جنوب آمریکای لاتین بفرستند. یهودیان با جایی مانند اوگاندا موافق نبودند، اما از آرژانتین خوششان میآمد. بسیاری از یهودیان پیش از تشکیل رژیم به آرژانتین رفته بودند و با آن آشنایی و علقه داشتند. اروپا، اما تصمیم داشت در مسیر خلاصی از حضور یهودیان در اروپا آنها را در جایی مستقر کند که به کار غرب بیاید؛ جایی مثل فلسطین که میتوانست پایگاه غرب در جهان اسلام باشد. با وجود تسلیم شدن قارههای آمریکا و آفریقا در برابر غرب، جهان اسلام در مجاورت اروپا همچنان به جوشوخروش ادامه میداد. بر این اساس غرب دولت یهود را در فلسطین ایجاد کرد تا در صورت بروز خیزش در جهان اسلام که میتوانست به زیان منافع غرب تلقی شود، یهودیان «گوشت دم توپ» مسلمانان باشند. حالا نتانیاهو درصدد است آمریکا را برای دفاع از رژیم یا به عبارتی بهتر برای حفظ صندلی خود و راستگرایان تندرو به منطقه بکشاند و به همراه منافع آمریکا، جان سربازان این کشور را به خطر بیندازد.
۸. فاصلهگذاری حیثیتی با تلآویو
غرب به لحاظ تمدنی و ایدئولوژی نسبت به شرق کاستیهای بزرگی دارد. آنچه نیز تحت عنوان دین یا ایدئولوژی در غرب شکل گرفته تا حد زیادی ریشه در شرق دارد. غرب به دلیل وجود چنین ضعفی، بسیار نسبت به داراییهای خود در این حوزهها حساس است. از سوی دیگر تثبیت برتری فیزیکی در میدان نیازمند پذیرش ذهنی آن توسط مغلوبشدگان است. اهمیت مسائل ایدئولوژیک و بینالاذهانی باعث شده غرب اهمیت بالایی برای داشتههای خود در این حوزهها قائل باشد. مسائل اخلاقی، دموکراسی و دفاع از حقوق بشر جزء داراییها، افتخارات و مایه مباهات غرب بر دیگران است. رژیمصهیونیستی، اما با کشتار ۳۴ هزار نفر، زخمی ساختن بیشتر از ۱۰۰ هزار نفر و محاصره میلیونها تن، یکی از بزرگترین داشتههای غرب را به تنهایی زیر سوال برده و به سخره گرفته است. هرچند غرب نیز در این مسیر همراه صهیونیستهاست، اما تلاش دارد برای حفظ داراییهای خود، با فاصلهگذاری نسبت به تلآویو گناه کشتارها را از گردن خود ساقط کند. تلاش برای محکومیت نتانیاهو، توقف صادرات تسلیحات یا درخواستهای موجود در این راستا و صحبت از تحریم شهرکنشینیان تندرو، اقداماتی در این راستا هستند.
۹. مخارج غیرقابل توجیه
کمک مالی آمریکا به اوکراین با کمکها به رژیم قابل مقایسه نیست بهویژه آنکه لابی صهیونیسم قدرت قابل توجهی در واشنگتن دارد. آمریکا اخیرا برای اوکراین ۶۱ میلیارد دلار و برای فلسطین اشغالی ۲۶ میلیارد دلار در نظر گرفته است که در حدود ۹ میلیارد دلار آن نیز مربوط به اقدامات بشردوستانه برای فلسطینیان در کرانه باختری و نوار غزه است. بودجه اختصاص یافته برای اوکراین تقریبا ۲.۵ برابر بودجه اختصاص یافته برای رژیم است، اما اگر نسبتهای دیگر نیز در نظر گرفته شوند، هزینههای رژیم بسیار بیشتر از اوکراین بودهاند. اوکراین با روسیه بهعنوان دومین ارتش بزرگ جهان و یک قدرت هستهای درگیر شده و نقشی بزرگ در تضعیف مسکو ایفا میکند. در مقابل، اما رژیم با چند گروه شبهنظامی در نوار غزه با مساحت ۳۶۰ کیلومترمربع درگیر شده و زد و خوردهایی نیز در نوار ۵ کیلومتری در مرزهای شمالی فلسطین اشغالی دارد. علاوهبر جنگ محدود، تلآویو هماکنون نهتنها نقشی در تضعیف رقبای آمریکا ایفا نمیکند بلکه به عامل قدرتگیری مشروع آنها تبدیل شده است. این مساله نشان میدهد میلیاردها دلار هزینه برای اوکراین دارای توجیه است، اما اختصاص بودجه کلان برای رژیم فاقد توجیهات مناسب است.
۱۰. تضعیف استقلال نسبی دولت یهود
ناتوانی صهیونیستها از مدیریت مسائل خود باعث شده تا ارزش رهبران و دستگاههای آنها در چشم غرب کاسته شود. این خود باعث شده تا غرب تصمیم بگیرد برخی از امور برونسپاریشده به صهیونیستها را بهطور مستقیم در دست بگیرد. ناتوانی مدیریتی صهیونیستها تبعاتی سنگین بر آینده رژیم و موضوع موجودیت آن خواهد گذاشت. این پیامدها از آنجا حائز اهمیت هستند که میتوانند استقلال نسبی رژیم را از بین ببرند.
درپی وقوع حمله ۷ اکتبر رهبران و دستگاههای غربی از رهگذر آشفتگی در رژیم خود برای مدیریت اوضاع به سرزمینهای اشغالی رفته و گروههایی را برای فعالیت در این منطقه مستقر کردند. تداوم حضور آنها و نقشی که در مدیریت امور کلان رژیم یا امور جزئی آن ایفا میکنند با به خطر انداختن استقلال نسبی رژیم میتواند به شورش راستگرایان افراطی منجر شود. آنها پیش از این نیز در واکنش به مواضع و اقدامات دولت آمریکا تاکید کرده بودند رژیم یکی از ایالتهای آمریکا نیست. این مساله با برداشتهای تاریخی یهودیان بیشتر آشکار میشود. یهودیان دولتهای تماما وابسته یهودی را جزء حکومت یهود حساب نکرده و دورههایی را که حکومتهای مستقل یهودی وابسته شدهاند را جزء ایام دولت یهود محاسبه نمیکنند.
منبع: روزنامه فرهیختگان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی